فرار به سوی خدا

یَا مَنْ إِلَیْهِ مَفَرِّی... و ملجئی و رجائی

به نامت

یا مَن لا مَفَّرَ الاّ الله!

  ای که نیست گریزگاهی جز سوی تو.......

می‌گویند پسری در خانه خیلی شلوغ‌کاری کرده بود. همه‌ی اوضاع را به هم ریخته بود. وقتی پدر وارد منزل شد، مادر شکایت او را به پدرش کرد.

پدر که خستگی و ناراحتی بیرون را هم داشت، شلاق را برداشت.

پسر دید:

اوضاع خیلی بی‌ریخت است

همه‌ی درها هم بسته است

وقتی پدر شلاق را بالا برد، پسر دید کجا فرار کند؟ راه فراری ندارد! خودش را به سینه‌ی پدر چسباند. شلاق هم در دست پدر شل شد و افتاد...

شما هم هر وقت دیدید اوضاع بی‌ریخت است به سوی خدا فرار کنید.

«وَ فِرُّوا إلی الله مِن الله». هر کجا متوحش شدید راه فرار به سوی خداست.


مرحوم حاج محمد اسماعیل دولابی

خدایا، فقط و فقط عبد و بنده ی توئیم و چشم و گوش وهوشمان به دنبال توست و نه غیر تو.

خدایا، بنده ی اسیر و گرفتار تو فقط می خواهد که از تو کمک بگیرد و چشمش به احسان تو روشن شود.

خدایا، بدون کمک و لطف تو مگر می شود از بند بندگی غیر تو خلاص شد؟

خدایا، در طاعت و بندگی تو سخت به اعانت و یاری تو محتاجیم.

خدایا، مگر تو از ما عهد نگرفتی که غیر تو را بندگی نکنیم؟

ما نه توان فرار به سوی تو را داریم و نه عرضه ی قرار در نزد تو، مگر این که تو دستگیری فرمائی و بی قرارمان نمائی.

خدایا، هر وقت آهنگ غیر تو را کردیم، سخت پشیمان شدیم و با دستان خالی تر از قبل به جایگاه خرابمان برگشتیم؛ ولی  نمی دانیم که چرا حیاء نمی کنیم و مدام در حال گدایی و التماس به مخلوقاتت عمرمان را تباه می کنیم!

خدایا، در طلبِ طلب کردن از تو نیز سخت محتاج توایم. تو خود کمکمان کن که در پایان و آغاز کارها و تصمیماتمان تو را ببینیم و تو را بخواهیم و تو را بخوانیم.

ربنا اعنا.....


خدا سرپرست همه است....

خداوند بر ریزه کاری های خلقتش مسلط است.

خدا مثل ما نیست که بگوید شلوغ شده رها کن، به درد نمی خورد.

خداوند حتی بندگان معصیت کارش را هم در نظر دارد.

می گوید او از چشم همه افتاده است پس ما باید او را بخواهیم.

خدا می گوید:

ای بنده ی من اگر همه ی اهل زمین انیس و مونس داشته باشند

و تو هیچ کسی را نداشته باشی ما تو را سرپرستی می کنیم.

منتهی بنده، خودش سرپرستی نمی خواهد.

لج می کند، خداوند هم سربه سر او نمی گذارد

تا بیشتر عصبانی نشود. از دور مواظب اوست. طوری که او نفهمد...

عارف حاج محمد اسماعیل دولابی

 

پ.ن: این متن و دوست دارم  :

 

مرحوم حاج محمد اسماعیل دولابی می گوید:


هرجا حدیثی، آیه ای، دعایی به دلت خورد، بایست؛
مبادا یک وقت بگذری و بروی، صبر کن؛
رزق معنوی خیلی مخفی تر از رزق مادی است؛
یک نفر از دری، دیواری می گوید و در حقیقت خداست؛
که با زبان دیگران با شما حرف می زند...