روحی لک الفدا يا قاعدنا الخامنه اي

هر چند پیر و خسته دل و ناتوان شدم |
|
هر گه که یاد روی تو کردم جوان شدم |
شکر خدا که هر چه طلب کردم از خدا |
|
بر منتهای مطلب خود کامران شدم |
ای گلبن جوان بر دولت بخور که من |
|
در سایه تو بلبل باغ جهان شدم |
اول ز تحت و فوق وجودم خبر نبود |
|
در مکتب غم تو چنین نکته دان شدم |
قسمت حوالتم به خرابات میکند |
|
هر چند کاین چنین شدم و آن چنان شدم |
آن روز بر دلم در معنی گشوده شد |
|
کز ساکنان درگه پیر مغان شدم |
در شاهراه دولت سرمد به تخت بخت |
|
با جام می به کام دل دوستان شدم |
از آن زمان که فتنه چشمت به من رسید |
|
ایمن ز شر فتنه آخرزمان شدم |
من پیر سال و ماه نیم یار بیوفاست |
|
بر من چو عمر میگذرد پیر از آن شدم |
دوشم نوید داد عنایت که حافظا |
|
بازآ که من به عفو گناهت ضمان شدم |
+ نوشته شده در چهارشنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۲ ساعت توسط سلما
|