دست از طلب ندارم تا کام من برآید

 یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید

 بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر

 کز آتش درونم دود از کفن برآید

 بنمای رخ که خلقی واله شوند و حیران

 بگشای لب که فریاد از مرد و زن برآید

 جان بر لبست و حسرت در دل که از لبانش

 نگرفته هیچ کامی جان از بدن برآید

 حافظ